خودم رو گم کردم

ترانه های دل

قلم رو از دستم انداختم......وقتی حرفی واسه گفتن نداشتم

تو این دنیای پر از هیاهو

 من خودم رو گم کردم

نه دل و پای موندن دارم

نه میتونم به عقب برگردم

    با زندگی بیگانه شدم

به خلوت دل پناه بردم

 من به تنهایی قانع شدم

ازبس ازدیگران زخم خوردم

 

شور و شوقم برای مرگ بیشتر از زندگی کردنه

تو این دنیایی که بزرگترین جرمش عاشق شدنه

به زندگی خوشبین بودم اما پشت سرهم بد آوردم

از کساییکه فکرشونمیکردم بدترین ضربه هارو خوردم

 



نظرات شما عزیزان:

farnazzz
ساعت0:11---16 فروردين 1392
صبحی که به جای عـــشق با یک سیگـــار شروع شود.....
یک شروع دوبـــــاره نیست.......
امتداد پایان اســــــت......
برای کســـــی که دیگر امیــــدی به ادامه ندارد


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,ساعت22:21توسط مسعود | |